سال نو نزدیک است اما من...
سلام
فرصتی شد تا دوباره حرف بزنم.
حرف از دلم
دلی که دلش می خواد همه شاد باشن اما خودش دلگیره.
دلگیرمو دلتنگ...
پر از اندوهمو خسته...
درد پر شده درون سینه ام...
تک و تنها کنج اتاق نشسته ام...
مات و مبهوتم که چطور ثانیه ها می گذرد...
صوت و کور است دل من
پیر شدم.
سال نو نزدیک است اما هنوز منتظرم ، منتظر آمدنت ، منتظر دیدنت ، منتظر خندیدنت
خیلی زود گذشت ، زود رفتی ، بی موقع تنهایم گذاشتی ، اما از احساسم هیچی کم نشده
تحمل ندارم... چیزی نمونده تا پایان اما کاش میشد خیلی قشنگ تموم بشه.
دلم پر شده از اظطراب و گلایه
این منم؟
مهدی یاحق