دلم گرفت
دلم گرفت از تلخی امروز و فردا....
خسته ام از غمو هجوم دردها....
ترانه : رفیق
بی تو نمی شه باشم ای آخرین امیدم
امید من تو هستی بی تو یه نا امیدم
در اوج با تو بودن نمی شه که جدا شد
نمی شه از دل تو دقیقه ای رها شد
ای بهترین رفیقم تو اوج بی کسی ها
نذار بشم اسیره غم های تلخ دنیا
رفیق من تو هستی تویی که بهترینی
تنها نذار بمونم تا اشکامو نبینی
دلم می خواد همیشه کنار تو بمونم
به من نگو نمیشه که از تو من بخونم
رفیق خوب من باش تو این روزای تاریک
منو رها کن از این دنیای سرده کوچیک
نگو میخوای جدا شی به یاد من نباشی
نگو میخوای بری تو رفیق نیمه راه شی
سلام
امیدوارم همیشه روزگار شما دور از غصه ها و غم ها باشد و همیشگی شاد باشید و سر حال
مهدی یاحق
نوشته هام
به یاد تو نوشتم تو دفترای شعرم
به یاد اون گذشته به یاد سرنوشتم
نوشته های غمگین برای تسکین دل
به یاد روزی که تو گذاشتی رفتی ای دل
اگر تو این لحظه ها همدم من نموندی
مشکلی نیست عزیزم تو خاطرم تو موندی
اگر گذاشتی رفتی یک دفعه و بی خبر
اما بدون عزیزم تو یادمی تا سحر
نوشته ها م تو این جا کمکِ حال منن
نوشته هام همیشه هم رنگِ حزن و غمن
هر روز با یک نوشته سعی می کنم تا بگم
چی کشیدم تو دنیا میونه این همه غم
با این نوشته ها من به یاد تو می مونم
می نویسم تا نگی به یاد تو نموندم
نوشته های سنگین از جنس غصه و غم
می نویسم تا بشن واسه دلم یه هم دم
هر چند نموندی پیشم اما واست می خونم
از تو می گم همیشه تو یادمی هنوزم
هر چند از این جا رفتی اما کنارم هستی
فکر می کنم همیشه کنار من نشستی
سلام.
مهدی یاحق
از غصه هام سرودم
هیچ کی رو دوست ندارم جز اون که رفت از اینجا
بدونِ اون شکستم تنها شدم تو دنیا
گفته بودم نمی شه بدونِ اون بمونم
ببین حالا که رفته هر روز دارم می میرم
نگاهِ آخرِ اون دلِ منو سوزوندش
همون نگاهِ آخر هزار تا غم آوردش
بد جوری کم آوردم میونه این همه غم
این همه غم تو اینجا برای من شده سم
* * *
چیزی برام نمونده به جز دلی شکسته
دلی که رو به خنده هنوز دراشو بسته
کاش کی می شد بمونه کنارِ من همیشه
زندگی توی دنیا بدونِ اون نمی شه
وقتی که اینجا بودش خوشی کنارِ من بود
مثل حالا دل من اسیر غم ها نبود
حالا منم تو دنیا یه بی صدا و خسته
کنارِ غم نشستم با دست و پای بسته
رفتیو تنها موندم از غصه هام سرودم
برای تو نوشتم به یاد تو بمونم
دل به کسی نبستم همون بودم که هستم
تنها و دل شکسته کنارِ غم نشستم
سلام.
شعر:تنهایی
شاعر:مهدی یاحق
دو تا گلدونْ خالی روی طاقچه ی شکسته
دو تا تکه قالی رو زمینِ ، نیمه بسته
یه پرنده روبروم داره آواز می خونه
قصه ی عشقِ منو فقط اونِ که می دونه
خاطره هام مردن اونا پیش من نموندن
پنجره هام بستن رو به کوچه باز نموندن
خونه ی خالیه من صوت و کور و بی صداست
این دلِ خسته ی من با غما یه آشناست
* * *
دو تا راهِ بن بست یه خیابونِ خراب
دو تا کوچه خاکی یه خرابه و سراب
خونه ی چوبی من سرد و تاریک مونده
سینه ی غمگینم پیشِ غم جا مونده
دیگه اینجا جای من نیست دارم از غُصه می میرم
قسمتم دیگه نشد تا که باز تو رو ببینم
رفتیو این دلِ من از دلت حالا جداست
ای خدا بهم بگو خونه ی عشقِ من کجاست
* * *
توی تقدیرم نوشته تا باید تنها بمونم
بی صدا و دل شکسته شعرِ تنهایی بخونم
تنهایی برای من تُو خونه شده یه عادت
واسه من معنی نداره دیگه این گذشتِ ساعت
سلام.
غم دوری بسیار سخت است مخصوصاً دوری کسی که تنها کس ماست و لحظه ای بدون او ماندن بسیار دشوار و سخت است.
غم دوری
شعر:مهدی یاحق
غم دوری خیلی سختِ مخصوصاً اگه تو باشی
مخصوصاً اگه بری تو دیگه پیش من نباشی
می دونی که بی توموندن توی دنیا یه عذاب
اگه تو یه روز نباشی زندگیم بی تو خراب
* * *
نزار اینجا من بمونم حیرون و خیلی پریشون
مهربون برگرد تو پیشم دلمو انقدر نسوزون
نگو که خبر نداری دارم از دوریت می میرم
جای دستای قشنگت دستای غمو می گیرم
* * *
نمی تونم نمی تونم دیگه من بی تو بمونم
به خدا سخته واسه من که دیگه تو رو نبینم
بیا و منو رها کن از غمو غصه جدا کن
بیا و بمون کنارم به دلم تو اعتنا کن
* * *
منمو دلی شکسته که به پات هنوز نشسته
تویی و دوری چشمات بی تو بودن خیلی سخته
غم دوریتو نمی شه یکمم تحملش کرد
نمیشه طاقت بیارم توی دنیای پر از درد
کاش می شد همیشه کنار من می ماندی و هیچ وقت مرا ترک نمی کردی .
پایدار و پیروز باشید.
مهدی
سلام.
هوای دل من آبی بود و هیچ وقت فکرش رو هم نمیتونستم بکنم که روزی این هوای آبی بگیره و یک دفعه طوفانی بشه.
ولی متأسفانه شد.
کاش می شد که هوای دل همیشه آبی بمونه و هیچ وقت طوفانی نشه.
با امید و آرزوی برگشتن روزهای خوش.
مهدی
هوای دل
شعر:مهدی یاحق
هوای آبی دل صاف بود و بی رنج درد
وقتی که رفتی هوا گرفت و شد خیلی سرد
ابرای دلگیر اومد هوای دل عوض شد
بارون گرفت یه عالم جای خوشی ها غم شد
هوای آروم من سکوت دل رو شکوند
دیگه برام تو اینجا هوای آروم نموند
* * *
هوای دل آبی بود صاف بود و آفتابی بود
وقتی گذاشتی رفتی هوا گرفت خیلی زود
انگاری دل می دونست رفتیو تنها مونده
به خاطر همین هم سکوتُ اون شکونده
باد ملایمی نیست دیگه تو این حوالی
رفتن تو از این جا هوا رو کرد طوفانی
هوای دل عوض شد گرفتو سرد و یخ شد
بی تو هوای دلم نمی دونی چه بد شد
با رفتن نسیما ، نسیم دل سراب شد
با این بادای سنگین خونه ی ما خراب شد
سلام.
امروز شعری را که بسیار دوستش دارم در این وب سایت می گذارم تا شما هم آن را بخوانید.
شعری که با دلی پر از غم نوشتم برای آن که رفت و مرا تنها گذاشت.
به یاد او
شاعر:مهدی یاحق
صفا ندارد دگر در این جا بی تو ماندن
چها تو کردی با من با رفتن و نماندن
هرگز نرفتی از یاد ای مهربان و زیبا
با یاد تو زنده ام شبانه روز در این جا
همیشه در قلب من حرمت تو باقیست
نمادی از تو دارم همان که یادگاریست
گفتم بمان کنارم اما تو رفتی شیرین
ماندن کنارت آخر شد آرزویی دیرین
فرصت نشد که دیگر کنار من بمانی
برای من تو هر روز از عاشقی بخوانی
با رفتنَت از این جا به اوج عشق رسیدم
تمام غصه ها را برای خود خریدم
به یاد خاطراتَت به یاد خنده هایَت
به یاد آن همه عشق به یاد آن نگاهَت
به یاد لحظه هایی که بود در کنارم
به یاد او که عشقش نمی رود ز یادم
سلام.
زندگی بعضی وقت ها آن گونه که ما می خواهیم نمی گذرد و بر عکس می شود
و در یک چشم به هم زدن همه چیز تغییر می کند وتمامی آن فکر های زیبا در مورد
همه چیز تبدیل به زندگی بسیار تلخ و غم انگیز می شود و همه ی این تغییرات به
دلیل یک اتفاق کوچک است که برای ما می افتد.مانند از دست دادن یکی از عزیزان
خود که بسیار او را دوست داشتیم ولی اکنون در کنار ما نیست.
امیدوارم هیچ اتفاق تلخی ، زندگی شیرین شما را غم انگیز نکند.
مهدی
سرنوشت شعر : مهدی یاحق
دل کندن از تو سخت بود اما تو رفتی آسون
از رفتن تو دلبر دلم شده نیمه جون
هیچ چی نمونده از من جز یه نگاه غمگین
تو سینه ی سرد من مونده یه بغض سنگین
بر روی صورت من مشخص خستگی
خسته از این همه درد تنهایی و بی کسی
سر می کنم روزامو تو تاریکی و ظلمت
به دنیای پر از غم داد و هوار و لعنت
حالا تو رفتی و من موندم تو اینجا بی تو
نشد برم سراغ یه عشق تازه و نو
اما ته دل من هنوز یه جایی داری
از اون بالا می گفتی تو داری کم می یاری
از اون جا تو چشماتو به چشمونم می دوختی
بد جوری کم آوردم آره تو راست می گفتی
این سر نوشت من بود تا که بری تو آسون
از رفتنت دل من این جا بشه نیمه جون
چی به روزم آوردی با رفتنت از این جا
رفتی نگفتی من هم تنها می شم تو دنیا
تو این جا روزی صد بار می میرمو می سوزم
چه سرنوشتی داشتم خدا می دونه و من
این شعر رو تقدیم می کنم به پدرم که روزی جوان بود ولی حالا پیر شده
و
تمامی پدرانی که جوان بودند و پیر شدند
پدرانی که تا آخر عمر باید دستانشان رو بوسید به دلیل خدماتی که به ما کردند
مهدی یاحق
پیری
چیزی از او نمانده جز یک نگاهِ ساده
گرمی آن تنش را به من هدیه داده
چین و چروک صورت نشانه های پیری
باور نمی کنم من روزی جوان بودی
مویی سپید گشته نفسی سرد و خاموش
پیری گرفته او را محکم درونِ آغوش
کمر خمیده گشته چشمانِ او بی سو
روی سرش مانده حالا دگر کمی مو
آخرْ لحظه هایش گذشتْ به این زودی
نمانده است نشانی از آن همه جوانی
نگاهی سرد و اندک به زندگی دارد
باور نمی کند که چهره ای پیر دارد